زلال حکمت
 
قالب وبلاگ
نويسندگان
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان زلال حکمت و آدرس zolalehekmat.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





چت باکس


نقص زنان!

آیا زنان ناقص العقلند؟

خطبه 80 نهج البلاغه از بحث برانگیزترین خطبه های این مجموعه ارزشمند است.حسب نقل سید رضی؛امام(ع) این خطبه را پس از فراغت از جنگ جمل ایراد فرمودند و در آن با استخدام واژه (نقص) به بیان برخی از ویژگی های زنان می پردازند،که خود معرکه آراء صاحب نظران شده است. حضرت می فرمایند:

معاشر الناس ان النساء نواقص الایمان نواقص الحظوظ نواقص العقول...

(ای مردم! زنان از نظر ایمان؛بهره اقتصادی و موهبت عقل، کاستی هایی دارند...)

آنگاه امام(ع) به بیان علت این نواقص می پردازند و برکناری آنان از نماز و روزه در ایام معذوریت را علت نقص ایمان؛ برابری شهادت دو زن با شهادت یک مرد را علت نقص عقل و نصف بودن ارثشان نسبت به مردان را علت نقص بهره آنها می دانند.

وجود این مفاهیم در این خطبه بسیار جنجال برانگیز بوده به نحوی که برخی انتساب این کلام را به امام (ع) نفی کرده اند؛اما وجود آن در منابع قبل از زمان سید رضی این احتمال را منتفی می کند.

اگرچه بحث (حقوق زن و مرد در اسلام) نیازمند مباحث گسترده ای می باشد – که شاید از حوصله فضای مجازی خارج باشد- اما به طور اختصار به بیان برخی پاسخ ها پیرامون شبهات وارد بر این خطبه می پردازیم.

اعتقاد ما به (عدالت الهی) و نیز تصریح قرآن به این که در پیمودن راه کمال انسانی؛جنسیت مطرح نیست(ر.ک سوره نحل آیه ی 97)؛این نکته را روشن می سازد که قطعا منظور از (نقص) در این خطبه،(عیب و ایراد و کاستی) که با عدل الهی منافات داشته باشد نیست.

شأن صدور این خطبه(جنگ جمل؛ که آتش افروز آن یک زن-عایشه- بود) ما را به این نکته رهنمون می شود که قطعا منظور امام(ع) تمام زنان نیستند؛ کما این که در آیات متعددی از قرآن شاهدیم که به مذمت (انسان) می پردازد و او را حریص و کم طاقت و بی تاب و بخیل معرفی می کند(ر.ک: سوره معارج آیات 19-21) یا انسان را (کفران کننده آشکار) می داند(ر.ک: زخرف 15)؛ و این همان انسانی است که به شهادت قرآن،خداوند تاج کرامت را فقط بر سر او نهاده است(ر.ک:اسری 70).بی شک انسان در طبیعتش؛ این صفات را ندارد بلکه ظاهر این است که این صفات انسان هایی است که تحت تربیت رهبران الهی قرار نگرفته اند و در میان هوس هایشان غوطه ورند.در میان زنان نیز افراد شایسته ای هستند که حتی الگوی بشریتند مانند حضرت زهرا و حضرت مریم (س) و...و به عکس زنان منحرفی هم هستند که سرچشمه بسیاری از نابسامانی های جامعه انسانی اند.(ر.ک: تحریم آیه 10).

از سوی دیگر (نقص) همیشه (عیب) نیست؛و هیچ مخلوقی هم (کامل) نیست. و این دو جنس در کنار یکدیگر به تکمیل نواقص هم می پردازند. مردان نیز در (احساسات و عواطف) نسبت به زنان ؛ناقصند و در کنار آنها به کمال می رسند(ر.ک: روم آیه 21).

از طرف دیگر کاستی های سه گانه مورد اشاره امام(ع) هر کدام دلایل خاصی دارند؛ که در نظام احسن کاملا به جا و ضروری هستند-که شرح آنها از حوصله این بحث خارج است-(ر.ک: شرح پیام امام آیة الله مکارم ج 3 ص 291)

نهج البلاغه پژوه معاصر؛مرحوم دشتی نیز در ذیل این خطبه بیان کرد ه اند که (نقص) در این خطبه به معنای(تفاوت و اختلاف) است،کما این که واژه(تفاوت) نیز در آیه 3 سوره ملک(...ما تری فی خلق الرحمن من تفاوت...در آفرینش خدای رحمان هیچ تفاوتی" =عیبی" نمی بینی) به معنای (نقص و عیب) است. روشن است که اگر در این آیه (تفاوت) را به معنای(اختلاف) بگیریم با حقیقت هستی در تضاد خواهد بود. از دیدگاه مرحوم دشتی امام(ع) می خواهد بفرماید که زن و مرد هر کدام جایگاه و روحیات مخصوص به خود دارند و جایگاه هر کدام باید حفظ گردد؛پس عایشه را که یک زن است سوار بر شتر فرمانده خود قرار ندهید که آتش جمل را برافروزد.

 



نظرات شما عزیزان:

zahra
ساعت23:23---28 شهريور 1392
درد علی (ع) دو گونه است: یك درد، دردی است كه از زخم شمشیر ابن ‌ملجم در فرق
سرش احساس می‌كند و درد دیگر دردی است كه او را تنها در نیمه‌های شب خاموش به
دل نخلستانهای اطراف مدینه كشانده ... و به ناله درآورده است ... ما تنها بر دردی
می‌گرییم كه از شمشیر ابن ‌ملجم در فرق سرش احساس می‌كند. اما این درد علی (ع) نیست، دردی كه چنان روح بزرگی را به ناله درآورده است، «تنهایی» است كه ما آن را نمی‌شناسیم...
مگر با کلمات می توان از علی سخن گفت؟!!
باید به سکوت گوش فرا داد تا از او چه ها می گوید؟!!
او با علی آشناتر است...
پاسخ: سلام ممنون زیبا بود.


عاشقانه با خدا
ساعت15:55---27 شهريور 1392
به نام خدا
سلام
تفسیر عمومی خطبه هشتادم" معاشر الناس، ان النساء نواقص الایمان، نواقص الحظوظ، نواقص العقول... "
نواقص العقول- ظاهر این دو کلمه اینست که عقول زنان در برابر عقول مردان ناقص است. توضیح این کلمه چنین است که:
اولا مقصود از نقص، کاهش ارزشی نیست، چنانکه محدودیتهای زن در هنگام بارداری در برابر رویدادهائی که تنظیم رابطه با آنها احتیاج به قدرت دارد نقص و کاهش ارزشی نیست،
زن در حال بارداری در با اهمیتترین جریان حیات، در حال تلاش است که عبارت است از اشتغال به رویاندن بذر انسانی که بدون آن، دستگاه خلقت انسانی از کار میافتد، اگر با دقت کامل در این مسئله بنگریم و سهم مرد را در دستگاه خلقت در نظر بگیریم خواهیم دید سهم مرد در این دستگاه که عبارت است از لحظات محدودی از لذات در موقع تخلیه نطفه بسیار ناچیز است و قابل مقایسه با سهم زن که با تمام موجودیتش در اجرای فرمان خلقت به تلاش میافتد نمیباشد.
چنانکه ناچیزی سهم مرد در اجرای فرمان خلقت نقص ارزشی برای او محسوب نمیشود همچنین محدودیت عقل نظری محض زن که وسیلهای برای تجرید و تعمیم و غیر ذلک است نقص ارزشی نمیباشد.
ثانیا- عدم تساوی شهادت مرد و زن که امیرالمومنین علیهالسلام بیان فرمودهاند با نظر به محدودیت طبیعی ارتباطات زن با حوادث و رویدادهای بسیار گوناگون است که مرد در آنها غوطهور است و توانائی دقت و بررسی عوامل و مختصات و نتائج آنها را بیش از زن دارا میباشد و کنجکاوی مرد و نفوذ فکری او در ریشههای حوادث یک امر طبیعی است که درنتیجه قرار گرفتن مرد در امواج گوناگون و تلاطمهای متنوع زندگی بوجود میآید.لذا اگر مردی را فرض کنیم که از قرار گرفتن در امواج و خطوط پرپیچ و
خم حوادث زندگی برکنار بوده باشد و این کنار بودن ارتباطات عادی وی را با جهان عینی و زندگی محدود نماید. بدون تردید شهادت او هم درباره اموری که معمولا از آنها برکنار است، دچار اشکال میگردد.
بهمین جهت است که شهادت زنها در موارد زیادی حتی بدون تعدد مساوی شهادت مردها میباشد و آن موارد عبارتند از موضوعاتی که لایعلم الا من قبلها (دانسته نمیشوند مگر از طرف خود زنها).
مانند شهادت زن به اینکه در روزهای قاعدگی است یا در روزهای طهر و اینکه بچهای که در شکم او است مربوط به کدام مرد است و غیر ذلک.
این نکته هم قابل تذکر است که بدانجهت که زن نگهبان طبیعی و اولی حیات است خداوند متعال عواطف و احساسات او را خیلی قویتر و متنوع از مرد قرار داده است.
زیرا بقای حیات انسانها از نظر نیازی که به احساس لذت و الم دارد، بیشتر به عواطف و احساسات نیازمند است تا مفهوم بازی و دلیل پردازیهای تجریدی. وجود این نعمت عظمی در صنف زنها آنان را از پرداختن به نمودهای خشک باز میدارد و آن نمودها برای زن در درجه دوم و فرعی محسوب میشوند.
غائله پر سر و صدای عقل زن و عقل مرد نخست تعریف مختصری را درباره عقل متذکر میشویم:
عقل و تعقل عبارت است از آن فعالیت مغزی که با روشنائی قوانین و اصول تثبیت شده از واحدها و قضایای روشن و ساده نتایج مطلوب را بدست میآورد.
اگر بخواهیم کلیتر از این تعریف را برای عقل و تعقل مطرح کنیم، باید بگوئیم:
فعالیت عقلانی عبارتست از درست اندیشیدن در انتخاب وسایل برای وصول به هدفهای مطلوب.
البته مسلم است که بجهت تنوع واحدها و قضایا (وسایل بطور عموم) و تنوع هدفها و کمی و زیادی اطلاع از قوانین و اصول تثبیت شده و توجهات درونی ذاتی و برون ذاتی، فعالیتهای عقلانی نیز متنوع میباشند.
عقل با این تعریف در همه انسانهائی که از نظر ساختمان مغزی صحیح و سالمند، چه مرد و چه زن و چه سیاه و چه سفید وجود دارد، اختلافی که میان مردم در این فعالیت عقلانی دیده میشود مربوط به کیفیت و کمیت آشنایی مردم با واحدها و قضایای استخدام شده در راه هدفها و اختلالات نظر آنان در هدفگیریها و آشنائی با قوانین و اصول عقلانی وجود دارند که تجرید و تعمیم نامیده میشوند،مانند عددسازی مغز و تجرید کلی و تعمیم مفاهیم و غیر ذلک این نکته را فراموش نکنیم که بدانجهت که ما بهیچ وجه نمیتوانیم انواع فعالیتهای مغزی و روانی را با هویتهای فیزیکی و مرزهای عینی از یکدیگر تفکیک و با آنها مانند نمودهای فیزیکی مشخص و قابل لمس ارتباط برقرار کنیم،
لذا نمیتوانیم برای هر یک از فعالیتهای مغزی و روانی الفاظی کاملا مشخص بکار ببریم وقتی که ما میگوئیم:نوعی از فعالیتهای مغزی ما عبارتست از عددسازی، نوع دیگر عبارت است از تجرید کلی نوع سوم عبارت است از درک بینهایت ریاضی، نوع چهارم عبارت است از درک بینهایت کیفی، نوع پنجم عبارت است از فعالیت تجزیهای، نوع ششم عبارت است از فعالیت ترکیبی...آیا این همه فعالیتها یکی هستند و کافی است که کلمه فعالیت عقلانی را برای نشان دادن هر یک از آنها به کار ببریم، یا هر یک از آنها فعالیت مخصوصی هستند که دارای هویت معینی میباشند؟ هنوز این سئوال بیک پاسخ قانع کننده نرسیده است. آنچه که مهم است این است که یک تقسیم قابل پذیرش در فعالیتهای عقلانی از دورانهای قدیم معرفت و جهانبینی، در جو افکار قابل توجه شرق و غرب، مطرح شده و تقریبا با اتفاق نظر مقبول تلقی شده است.
آن تقسیم عبارت است از 1- عقل نظری 2- عقل عملی. عقل نظری- همان فعالیت استنتاج هدفها یا وصول به آنها با انتخاب واحدها و قضایا و وسایلی که میتوانند برای رسیدن به هدفها کمک نمایند بدون اینکه واقعیت یا ارزش آن هدفها و وسایل را تضمین نمایند. منطق صوری و ریاضی که عالیترین جلوه فعالیتهای عقل نظری میباشند هرگز متکفل واقعیت و ارزش هدفها و وسائل خود نیستند.
بعنوان مثال: وقتی که میگوئیم: انسان سنگ است و هیچ سنگی تناسل نمیکند پس انسان تناسل نمیکند.

از نظر منطقی که ابزار فعالیت عقل نظریست کاملا صحیح است ولی مقدمه اول که عبارتست از انسان سنگ است خلاف واقع است. یعنی قضیهای که برای نتیجه انسان تناسل نمیکند استخدام شده است، غلط است.بدین ترتیب عقل نظری که همواره با ابزار منطق فعالیت میکند کاری با واقعیت ندارد چنانکه هیچ کاری با ارزشها هم ندارد. یعنی وقتی که شما با تفکرات منطقی و عمل ریاضی به این نتیجه میرسید که آزادی یا عدالت در فلان جامعه را با این مقدمات میتوان منفی کرد تنظیم واحدها و قضایا و انتخاب وسایل را برای بدست آوردن هدف مطلوب خود با روش منطقی محض که ابزار کار عقل نظری است انجام دادهاید،
آنچه که غلط و ضد انسانی است جبر و ستم را هدف قرار دادن است نه تنظیم مقدمات و شکل ترتیب و انتخاب وسائل در حقیقت عقل نظری محض بنائی ساختمان را تعلیم میدهد که آجرها چگونه روی هم قرار بگیرد مقاومت مصالح در چه حدودی ضرورت دارد پیریزی ساختمان به چه مقدار سیمان و آهک و سنگ و آهن احتیاج دارد؟
اما اینکه این ساخ
پاسخ:سلام ممنون . کاش منبع را هم ذکر فرموده بودید. این مطلب در حقیقت تأییدی بر این پست می باشد. ولی چون اطاله کلام از حوصله مخاطبان خارج است؛مختصرا نوشتم


زهرا
ساعت13:43---27 شهريور 1392
سلام و نور...
من جمله اولتون رو قبول ندارم چرا که همانطور که تفسیر قران به قران وجود داره میشه از سخنان امام هم جاهایی که واژگان مشابه به کار برده شده استفاده کرد.
یه سوال:
مکان و جای این فراز از حکمت113 رکجاست که شما فرمودید اینجا مناسب نیست آورده بشه؟
ببینید استاد عزیز من به هیچ وجه قصد مبارزه و مقابله با کلام معصوم رو ندارم و این طور نیست که این کلام به مذاق من خوش نیست من به دنبال کشف و روشن شدن مفهوم هستم نه مبارزه طلبی!!!
یه چیز دیگه که به ذهن میاد اینه که اگه منظور امام علیه السلام تمام زنان نیست و برخی زنان در بعضی مکانها و با بعضی رفتارها مد نظر هست خب این شامل مردان هم میشه چون همه مردها هم از نظر آفرینش مثل هم نیستند و متفاوت با هم هستند که یکی میشه حضرت محمد <ص> و یکی هم میشه عمر سعد لعنت الله علیه...

پاسخ:سلام و درود...1) از آنجا که قرآن قطعی الصدور است ما می توانیم به (تفسیر قرآن با قرآن) - که از روش های تفسیری اهل بیت "ع" هم هست - قائل باشیم؛اما چون حدیث ظنی الصدور است؛ تفسیر (حدیث با حدیث) نیازمند پژوهش های مفصل حدیثی می باشد،تا حجیت پیدا کند. 2) پس روشن شد که منظور من از این که آن فراز از حکمت 113مناسب نیست؛ این است که برای حل مشکلات خطبه 80 نباید و نمی توانیم تنها و تنها به آن حکمت استناد کنیم. 3)اگر مطلب را دقیق تر بخونید متوجه میشید که من نگفتم که (نقص) فقط شامل زنان است؛ حتی نمونه ای از نقص مردان هم آورده ام؛ بله گاهی ممکن است مردان هم نقص عقل داشته باشند.


زهرا
ساعت22:26---26 شهريور 1392
فراز اول «حکمت113» رو اگه مطالعه بفرمایید :

«لامال اعود من العقل»،معصوم نفرمودند «لا مال اعود من العاطفه و الاحساس» یعنی هیچ ثروتی سودمندتر از ««عقل»» نیست...

پس عقل چیزی برتر و والاتر از احساس و عاطفه هست...

اگر عقل و احساس همتراز هم بودند اون حرف شما درست بود...

اصلا چه لزومی داشته که امام بخواد بعد از جنگ و توی اون بحبوحه بخواد بگه : "خانما چون خون حیض میبینن ایمانشون با مردا متفاوته؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟" یا از ارث و میراث اونجا صحبت کنن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

من هرطور بررسی میکنم به این نتیجه می رسم که این سخن از «امیر بیان علی علیه السلام نیست...»
پاسخ:سلام . هر سخن و جایی و هر نکته مکانی دارد. حکمت 113 به جای خودش این کلام هر در جایگاه خودش. در ضمن مذمت های قرآن از انسان را چگونه پاسخ می دهید؟ کاش سندهای بررسی تان را ارائه می فرمودید که این کلام از امام(ع) نیست. ما نمی توانیم چون کلامی به مذاقمان خوش نیامد این جوری قضاوت کنیم. این کلام را پیش از سید رضی؛ (ابوطالب مکی) در (قوة القلوب)؛ (شیخ کلینی) در (فروع کافی) ؛ (ابراهیم بن هلال) در (الغارات) و (ابن قتیبه دینوری) در (الامامة و السیاسة) و نیز (طبری) در (المسترشد) نقل کرده اند. برای اطلاع بیشتر از صحت انتساب این خطبه به امام (ع) مراجعه کنید به: کتاب مصادر نهج البلاغه و اسانیده از سید عبد الزهرا حسینی جلد 2 ص 86.


زهرا
ساعت18:19---26 شهريور 1392
اگه نظر امام به همه زنان نیست و دلیل اصلی ایراد این خطبه و دادن نسبت «ناقص العقل» بودن به زنان به خاطر فرمانده ایی عایشه در جنگ جمل هست که در این صورت همه مردان اصلا عقل ندارند!!!!!!!!!!
چون این همه جنگ تو تاریخ اتفاق افتاده که همه به فرمانده هی مردان بوده!!!
پاسخ:سلام این حرف شما منطقی نیست و نوعی سفسطه است؛اولا به نظر می رسد شما به خوبی معنای واژه (نقص) را از مطلب دریافت نکرده اید،آنجا توضیح داده ام که نقص؛(عیب) نیست بلکه (کاستی) است که در کنار هم قرار گرفتن زن و مرد این نواقص وجودی هرکدام را برطرف می کند و نقص مرد در کمبود عواطف و احساسات نمونه ای از آنه است. ثانیا اگر شما پیرامون جنگ جمل و نقش محوری عایشه- که خود از عوامل تحریک مردم بر قتل عثمان بود و سپس بعد از خلافت امام علی(ع) خونخواه عثمان-در این جنگ بیشتر مطالعه بفرمایید؛دیگر به طور غیر منطقی آن را به سایر جنگ ها به فرماندهی مردان تعمیم نمی دهید. در هر حال هدف از این مطلب این بود که (واژه (نقص) به آن معنایی که برخی به عنوان (عیب) - و خلاف عدل الهی - می پندارند؛ نیست.


زهرا
ساعت21:58---25 شهريور 1392
من میتونم این بحث رو به چالش بکشونم!!!!!!!!!
اولینش: اگه شما این توضیحات رو قبول دارید پس چرا در جواب دوستمون که گفتن :«ولی خودمونیم کمی عقلشون نقص داره!!!» جواب دادید : «مزاح هست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟»
اگه واقعا نقص همون معنای مورد نظر معصوم علیه السلام هست!!
پاسخ:سلام و درود.شما درحقیقت نه این بحث را؛بلکه پاسخ مزاح آمیز من به یک نظر طنزآلود را به چالش کشیده اید! اگر در مورد مطلب نظر خاصی دارید در خدمتم.


یه دوست
ساعت14:58---25 شهريور 1392
این همه نوشتید ولی به یه نتیجه واحد نرسیدید!!!!!!!!!!!!

یه دوست
ساعت14:43---25 شهريور 1392
سلام ولی خودمونیم کمی عقلشون نقص داره!!!
پاسخ:سلام مزاح فرمودید دیگه؟!


یه دوست
ساعت8:50---25 شهريور 1392
سلام حاج حسین آقا. احسنت خیلی عالی بود؛اما کاش مفصل تر نوشته بودی.

مهرپیما-باربد
ساعت0:14---25 شهريور 1392
سلام حسین عزیز
واقعااحسنت حق مطلب رواداکردی
بازهم برمیگردیم به آگاهی مردم جامعه و مهم تراینکه اگرچیزی نمیدانیم براساس حدسیات قضاوت جاهلانه نکنیم / موفق باشید
پاسخ:سلام جناب مهرپیمای گل.ممنون از حضور همیشگی و توجه ویژه شما.


عباسی-فسا
ساعت23:52---24 شهريور 1392
سلام
متاسفانه جامعه ما داشته های خود را کنار نهاده وبه یافته های غرب تمایل پیدا کرده واین امر جامعه را دچار نوعی تضاد وبه قولی پارادوکس نموده
آن چه راداشته ایم نهاده ایم وبا فرهنگ غرب هم که نمی توانیم کاملا کناربیاییم
به قولی پارادوکس سنت ومدرنیته
در حرف قائل به تساوی حقوق زن ومرد هستیم ولی در عمل یا پدرسالاریم یا فیمینیست
می دانید که چه می گویم چون نمیشه بیشتربازش کرد
واما این وسط راه میانه را گم کرده ایم که عدالت است وهرکس به اندازه توانش مسؤولیت دارد
کاش صاحبان تریبون ما و واعظان منبرومحراب بعضا کمی ازاسلام هم درک داشتند
بدرود
پاسخ:سلام آقا حجت گل.ممنون از حضور عالمانه ات. حقیقت این است که ما برای حل مشکلات فکری جامعه که ریشه تمام مشکلات است؛راهی جز بازگشت به آموزه های قرآن و نهج البلاغه و عمل به آنها نداریم. به امید آن روز...یا علی


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ یک شنبه 24 شهريور 1392 ] [ 21:45 ] [ محمدحسین تقوایی ]
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
آرشيو مطالب
ارديبهشت 1393
فروردين 1393 اسفند 1392 بهمن 1392 دی 1392 آذر 1392 آبان 1392 مهر 1392 شهريور 1392 مرداد 1392 تير 1392 خرداد 1392 ارديبهشت 1392 فروردين 1392 اسفند 1391 بهمن 1391 دی 1391 آذر 1391 فروردين 92
امکانات وب